زینب، مثل یه کوه سیّاره، وقتی چادر به سر داره

زینب، مثل یه کوه سیّاره، وقتی چادر به سر داره

[ حسن عطایی ]
زینب مثل یه کوه سیّاره، وقتی چادر به سر داره
عالِمه مثل زهرا و مثل علی بی‌تکراره

پای درس قرآنِ زینب، جبرائیل شده شاگرد اول
مریم و آسیه با حوّا خادمن از اول
حدیث مفصّل بخون از این قصّه‌ی مُجمل

حتی همسایه ندیده توی کوچه سایه‌ی زینب رو
نور معجرش داره می‌تارونه چشم تاریک شب رو
 
زینب، قهرمان زینب...
****
زینب، زن قوی‌ترم داره، که اسمشم قسم داره
دیگه بعد ابوفاضل همه دیدن علمداره

ما رأیت میگه تا زینب دشمنش مات و مبهوت میشه
خطبه که می‌خونه می‌لرزه کاخشون از ریشه
جهنّم میشه شام از بس که خطبه‌هاش آتیشه

به روی منبر تا لحنش شبیه باباش ابوتراب شد
دیدن که از ترس نوه‌ی هند جگرخوار جگرش آب شد 

زینب، قهرمان زینب...
****
زینب دختر شیر کرّاره، واسه اونا یه هشداره
همیشه فاتح جنگه آخه رقیه رو داره

مثل دریا زینب، قبل از هر طوفانی غالبا آرومه 
اما تا می‌جنگه دشمنش به شکست محکومه
این حرفا چیزی نیست، این تازه شروع خانومه

دست اباالفضل به همراشه، پس بی‌‌برادر زینب نبود
قطعا کربلا توی کربلا می‌موند اگر زینب نبود

نظرات

به به❤️🔥