حاج محمدرضا طاهری

زینب آمد، ولی چه آمدنی

11116
42
زینب آمد، ولی چه آمدنی
پر شکسته، غریب و سینه زنان

کمرش خم شده زِ ماتم‌ها
مو پریشان شده است و مویه‌کنان

زینب آمد، ولی چه آمدنی
یار باید که کنارِ او باشد

در زمینی که بی‌حسین شده
باید آنجا مزارِ او باشد

زینب آمد، ولی چه آمدنی
آمده با دلی مذاب شده

بس‌که در کوچه‌های وادیِ شام
پیش آن چشم‌ها، عذاب شده

زینب آمد، ولی چه آمدنی
غصه‌هایش شده بدونِ حساب

باورش می‌شود کسی این را
دختر مرتضی و بزم شراب

زینب آمد، ولی چه آمدنی
همه گفتند او شکسته شده

و گرفته به روی دوش عَلَم
با همان دست‌های بسته شده

سر شکسته به چوبۀ مَحمل
ولی او هیچ سرشکسته نشد

پا به پای امامِ نیزه‌نشین
پُرتوان می‌دوید و خسته نشد

زینب آمد، ولی چه آمدنی
بی‌اباالفضل، قد خمیده شده

اولین بار در مدینه رخش
این چونین غصه‌دار دیده شده

زینب آمد، ولی چه آمدنی
غرق در التهاب می‌آید

خون جگر از محلِ معراجِ
آرزوی رباب می‌آید

دختر مرتضی زِ ‌غوغای
دشت پر خون و خاک آمده است

از طواف تنِ بدون سر و
پیکری چاک چاک می‌آید

هر چه را شنیده‌اید دیده
آری آری، میان آن گودال

دیده در زیرِ سُمِّ مرکب‌ها
پیکری نیمه جان، شده پامال

دیده در چشم شومِ کوفی‌ها
ناگهان رِقَّت و مروت رفت

دیده پیش دو چشمِ پر خونش
پیکر دلبرش به غارت رفت

می‌کند یادِ لحظۀ آخر
دل او غرقِ اضطراب شود

پیرمردی عصا به دست رسید
تا شریک در این ثواب شود

دیده دنیا چگونه پیشِ او
با قدم‌های سرخ رنگین شد

شمر آمد میان گودال و
سینۀ عشقِ او چه سنگین شد

شب جمعه‌ست، کربلا غوغاست
دیده‌های زِ خون تَرم

ای وای باز کن راه را
مادرِ سادات، فاطمه آمده حرم

باز پر سوز روضه می‌خوانم
شده محزون و پر آب فرات

خسته و تشنه و گرسنه و غریب
پسرم کشته شد کنارِ فرات

***

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش