دنبالت اینجا اومدم اما ندیدمت
208
12
- ذاکر: مهدی رسولی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت معصومه (س)
- مناسبت: شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها
- سال: 1402
دنبالت اینجا اومدم اما ندیدمت
گفتن که اینجایی ولی اینجا ندیدمت
فردا رو وعده دادن بودن که کنارتم
فردا رسید از راه ولی فردا ندیدمت
دلتنگیمو ببین
خیلی دلم میخواد ببینمت فقط همین
دیر اومدی اگه
حتی نبودمم سر مزار من بشین
ذکر لب منی
مگه نمیگفتی همش تو زینب منی
الان کجایی پس
مگه نمیگفتی داداش مراقب منی
دلگیرم بی تو من میمیرم
تو رویام دستتو میگیرم
من فاطمه هستم ولی اینجا مدینه نیست
دردای من اندازهی اون درد سینه نیست
اینجا شلوغه اما با آتیش نیومدن
دورم کسی که با تبر گل رو بچینه نیست
پهلوم سالمه
دردام یه دنیاست ولی بازوم سالمه
در به سرم نخورد
اشکام میاد اما روی اَبروم سالمه
زخمی نشد پَرَم
با تازیونه چهل نفر نریخته رو سرم
حالم اگه بده
اما به یاد زخمای پهلوی مادرم
لشکر نیست، دور من کافر نیست
راحت باش، خون من رو در نیست
من روی ناقه بودم اما دستِ بسته نه
کوچه به کوچه اومدم حُرمت شکسته نه
من خواهرم اما سر تو روی نیزه نیست
خوندم نمازامو تو راه اما نشسته نه
دورم سپاه نبود
شمر و سَنانی دور محمل زنا نبود
بازارِ برده نیست
هیچکس تو فکر غارت و فروش ما نبود
دختر نمیزنن
اینجا روی نیزه با سنگا سر نمیزنن
غصه نخور داداش
اینجا که دستاشونو به معجر نمیزنن
جونی نیست، چادرم خونی نیست
روی گل کنج زندونی نیست
*****
نه تو جسارت دیدهای نه من جسارت
نه تو به غارت رفتهای نه من به غارت
پس ما دو تا قربانِ آن خواهر برادر
گفتن که اینجایی ولی اینجا ندیدمت
فردا رو وعده دادن بودن که کنارتم
فردا رسید از راه ولی فردا ندیدمت
دلتنگیمو ببین
خیلی دلم میخواد ببینمت فقط همین
دیر اومدی اگه
حتی نبودمم سر مزار من بشین
ذکر لب منی
مگه نمیگفتی همش تو زینب منی
الان کجایی پس
مگه نمیگفتی داداش مراقب منی
دلگیرم بی تو من میمیرم
تو رویام دستتو میگیرم
من فاطمه هستم ولی اینجا مدینه نیست
دردای من اندازهی اون درد سینه نیست
اینجا شلوغه اما با آتیش نیومدن
دورم کسی که با تبر گل رو بچینه نیست
پهلوم سالمه
دردام یه دنیاست ولی بازوم سالمه
در به سرم نخورد
اشکام میاد اما روی اَبروم سالمه
زخمی نشد پَرَم
با تازیونه چهل نفر نریخته رو سرم
حالم اگه بده
اما به یاد زخمای پهلوی مادرم
لشکر نیست، دور من کافر نیست
راحت باش، خون من رو در نیست
من روی ناقه بودم اما دستِ بسته نه
کوچه به کوچه اومدم حُرمت شکسته نه
من خواهرم اما سر تو روی نیزه نیست
خوندم نمازامو تو راه اما نشسته نه
دورم سپاه نبود
شمر و سَنانی دور محمل زنا نبود
بازارِ برده نیست
هیچکس تو فکر غارت و فروش ما نبود
دختر نمیزنن
اینجا روی نیزه با سنگا سر نمیزنن
غصه نخور داداش
اینجا که دستاشونو به معجر نمیزنن
جونی نیست، چادرم خونی نیست
روی گل کنج زندونی نیست
*****
نه تو جسارت دیدهای نه من جسارت
نه تو به غارت رفتهای نه من به غارت
پس ما دو تا قربانِ آن خواهر برادر
نظرات
نظری وجود ندارد !