دنبالت اینجا اومدم اما ندیدمت

دنبالت اینجا اومدم اما ندیدمت

[ مهدی رسولی ]
دنبالت اینجا اومدم اما ندیدمت
گفتن که اینجایی ولی اینجا ندیدمت

فردا رو وعده دادن بودن که کنارتم
فردا رسید از راه ولی فردا ندیدمت

دلتنگیمو ببین
خیلی دلم می‌خواد ببینمت فقط همین

دیر اومدی اگه
حتی نبودمم سر مزار من بشین

ذکر لب منی
مگه نمی‌گفتی همش تو زینب منی

الان کجایی پس
مگه نمی‌گفتی داداش مراقب منی

دلگیرم بی تو من می‌میرم
تو رویام دستتو می‌گیرم

من فاطمه هستم ولی اینجا مدینه نیست
دردای من اندازه‌ی اون درد سینه نیست

اینجا شلوغه اما با آتیش نیومدن
دورم کسی که با تبر گل رو بچینه نیست

پهلوم سالمه
دردام یه دنیاست ولی بازوم سالمه

در به سرم نخورد
اشکام میاد اما روی اَبروم سالمه

زخمی نشد پَرَم 
با تازیونه چهل نفر نریخته رو سرم

حالم اگه بده
اما به یاد زخمای پهلوی مادرم

لشکر نیست، دور من کافر نیست
راحت باش، خون من رو در نیست

من روی ناقه بودم اما دستِ بسته نه
کوچه به کوچه اومدم حُرمت شکسته نه

من خواهرم اما سر تو روی نیزه نیست
خوندم نمازامو تو راه اما نشسته نه

دورم سپاه نبود
شمر و سَنانی دور محمل زنا نبود

بازارِ برده نیست
هیچ‌کس تو فکر غارت و فروش ما نبود

دختر نمی‌زنن
اینجا روی نیزه با سنگا سر نمی‌زنن

غصه نخور داداش
اینجا که دستاشونو به معجر نمی‌زنن

جونی نیست، چادرم خونی نیست
روی گل کنج زندونی نیست

*****

نه تو جسارت دیده‌ای نه من جسارت
نه تو به غارت رفته‌ای نه من به غارت
پس ما دو تا قربانِ آن خواهر برادر

نظرات