
خواهشاً از درِ این خانه بلندم نکنید مگر این کاسهی ما حق کسی را خورده خواهشاً نامهی ما را به خراسان بفرست خواهشاً زود برو نامهی ما تا خورده من از اینجا بروم زود زمین مىافتم این گدا چیزى اگر خورده همینجا خورده به همه گفتهام این شاه که در این حرم است بیشتر از پسرش غصهی مارا خورده پسر فاطمه مردم گره دارند همه پسر فاطمه در کار گرهها خورده پهلویش مطمئناً پشت حرم درد گرفت هرکه اینجا قسمِ حضرتِ زهرا خورده کربلا رفتنِ ما را که خودت میدانى اربعین رفتنم از دست تو امضا خورده پسر فاطمه تشنهست تَهِ گودال و مرکبِ شمر ولى آبِ گوارا خورده پیش زینب به هم اینقدر تعارف نکنید پیش زینب چقدر نیزه به آقا خورده چکمهاى که به تنش خورد همان است که بر چادرِ محترمِ زینب کبرى خورده به روى خاک، تنش رنگ عوض کرده حسین واى بر این بدنِ بىسرِ گرما خورده ***** حسین جان به یاد لبت یک شب هم خواب راحت نداشتم کنار تنِ بیسرت کاسهی آب گذاشتم حسین جان حسین جان تو بودی و گودال و ریگ و تنت زیر نیزه خداحافظی کردی با زینبت زیر نیزه حسین جان صدا میزدی مادرت رو یا مظلوم به دامن بگیره سرت رو یا مظلوم تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت ***** امشب ببخش ما را به احترام زینب با بنده کن مدارا به احترام زینب آیا شود ببینم هنگامِ جان سپردن اربابِ باوفا را به احترام زینب با دیدههای گریان من آمدم بگیرم امضای کربلا را به احترام زینب از روی تل صدا زد ای شمر برنگردان با پا عزیزِ ما را به احترام زینب