این کشتهی فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست بودند دیو و دَد همه سیراب و میمکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا گفتی زمان وداعت صبور باش هنگام قتل و سیلی و غارت صبور باش بنگر به حال خواهر زار و تکیدهات حرفی بزن با زینب قامت خمیدهات آن قاتلی که در بر ما مست میکند انگشتر عقیق تو در دست میکند