حسین قربانچه

اونی که مرد و زمین‌گیر می‌کنه

224
1
اونی‌که مردو زمین‌گیر می‌کنه
به خدا که غصه‌ی مرگ جوونشه

اون‌که بابای علیِ اکبره
نفسِ علی فقط بسته به جونشه

پسر قربون قد و بالات
آروم آروم برو بیام باهات

آینه قرآن گرفت برات عمه
دست برده به محاسنش بابا

پسری داشتم بیا و ببین
قامتی داشت که نگو و نپرس

سر رفتن علی پیر شدم
آه، زمین‌گیر شدم

تا صدا زدی که اسمم علیه
ابن ملجما سراغت اومدن

نوه‌ی اول فاطمه شدی
اول از همه به پهلو‌هات زدن

شاخه شمشاد من خمت کردند
با سرِ نیزه درهمت کردند

سوره‌ی کوثرِ حرم بودی
آیه آیه شدی کَمت کردند

مسخرم می‌کنند بیا و ببین
از کف و هلهله نگو و نپرس

وسط معرکه تحقیر شدم
آه، زمین‌گیر شدم

این تنِ پاشیده رو با این عبا
پیرم اصلاً جمع و جورش بکنم

از نگاه لشکری که دورمه
عمه رو چجوری دورش بکنم

چاره‌ای کن که مضطره عمه
خاک نشسته به معجرِ عمه

تا حرم هی میفته پامیشه
تا حرم من رو میبره عمه

محشری بود که بیا و ببین
ناله‌ای کرد که نگو و نپرس

(بر لبان دشمنان من تبسم آمده
اولین بار است زینب بین مردان آمده)

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش