یادم نرفته است که هنگام عزتم آن روزها که بود گلم همجوار من دور و برم تمام یل هاشمی نسب ابر محبت همهشان سایهسار من ***** یادم نرفته است که هر روز با حسین دل بود و خاطرات قدیم مدینهای وقتی که میزدم به سرش شانه آن زمان دل میگرفت عطر شمیم مدینهای ***** یادم نرفته است که هر وقت عزم او میکردم و رفتن من با شتاب بود بر روی ناقه تا بنشینم به زیر پا زانوی ماه ام بنین هم رکاب بود ***** یادم نرفته است که خلخال پای من حتی ز چشم اهل حرم استتار بود چون که جواهرات سر و دست و پای من از جانب علی پدرم یادگار بود ***** یادم نرفته است که از سوز تشنگی اکبر چطور ذکر عطش العطش گرفت وقتی حسین بر سر نعش علی رسید دیدم کنار پیکر او حال غش گرفت ***** یادم نرفته است که عباس تا که گفت ادرک اخی اخی، ز حسینم کمر شکست برگشت خیمه، خیمهی عباس ناگهان با آه فاطمی حسینم ز هم گسست ***** یادم نرفته است که من روی تل و او جسمش به زیر چکمهی ناپاک شمر بود حسین، حسین، حسین