حسین حسین

حسین حسین

[ شهید حسین معز غلامی ]
درمیان قنوت چشمانم عکس یک قبر خاکی افتاده
سنگ غربت شکسته بغضم را دیده ام صبر خود ز کف داده

گرچه امشب پیکرت می‌سوزد از زهر جفا
خوب شد راحت شدی از غصّه‌های کربلا

روضه خوان کربلا و مادرت زهرا شدی
روضه خوان ماجرای پهلوی خیرالنسّاء

(آقام آقام۳ ای آقا)۴

با سلامی به محضرت آقا
پرکشیدم شبیه باد نسیم

السّلام علیک یابن شبیب
السّلام علیک یابن کریم

گرچه این زهر هشام بی‌حیا جانت گرفت
شیشه‌ی عمرت شکسته شد میان خیمه‌ها

تو تمام ماجرای کربلا را دیده‌ای
عمر تو سر شد میان گریه و بزم عزا

(آقام آقام۳ ای آقا)۴

دیده ای در سنین کودکی‌ات
بین گودال جسم بی سر را

چه کشیدی در آن غروب غریب
تا شنیدی صدای مادر را

با دو چشم خویش دیدی مشک سقا پاره شد
فرق او از ضرب کینه شد شبیه مرتضی

با دو چشم خویش دیدی جد مظلومت حسین
در میان قتله‌گاه خویش می‌زد دست و پا

(آقام آقام۳ ای آقا)۴

ضرب سیلی و صورت نیلی
ظلم‌های امیّه را خواندی

زیر لب با نوای جانسوزت روضه‌های رقیّه‌ را خواندی

با دو چشم خویش دیدی خیمه‌ها آتش گرفت
الامان کودکان می آمد از ارض و سما

با دو چشم خویش دیدی عمّه را سیلی زدند 
معجر از سر می‌کشیدند دشمنان بی‌حیا

(وا حسینا وا حسینا)۸

نظرات