یادم نرفته است
1446
27
- ذاکر: شهید حسین معز غلامی
- سبک: واحد
- موضوع: حضرت زینب (س)
- سال: 1394
یادم نرفته است که هنگام عزتم
آن روزها که بود گلم همجوار من
دور و برم تمام یل هاشمی نسب
ابر محبت همهشان سایهسار من
*****
یادم نرفته است که هر روز با حسین
دل بود و خاطرات قدیم مدینهای
وقتی که میزدم به سرش شانه آن زمان
دل میگرفت عطر شمیم مدینهای
*****
یادم نرفته است که هر وقت عزم او
میکردم و رفتن من با شتاب بود
بر روی ناقه تا بنشینم به زیر پا
زانوی ماه ام بنین هم رکاب بود
*****
یادم نرفته است که خلخال پای من
حتی ز چشم اهل حرم استتار بود
چون که جواهرات سر و دست و پای من
از جانب علی پدرم یادگار بود
*****
یادم نرفته است که از سوز تشنگی
اکبر چطور ذکر عطش العطش گرفت
وقتی حسین بر سر نعش علی رسید
دیدم کنار پیکر او حال غش گرفت
*****
یادم نرفته است که عباس تا که گفت
ادرک اخی اخی، ز حسینم کمر شکست
برگشت خیمه، خیمهی عباس ناگهان
با آه فاطمی حسینم ز هم گسست
*****
یادم نرفته است که من روی تل و او
جسمش به زیر چکمهی ناپاک شمر بود
حسین، حسین، حسین
آن روزها که بود گلم همجوار من
دور و برم تمام یل هاشمی نسب
ابر محبت همهشان سایهسار من
*****
یادم نرفته است که هر روز با حسین
دل بود و خاطرات قدیم مدینهای
وقتی که میزدم به سرش شانه آن زمان
دل میگرفت عطر شمیم مدینهای
*****
یادم نرفته است که هر وقت عزم او
میکردم و رفتن من با شتاب بود
بر روی ناقه تا بنشینم به زیر پا
زانوی ماه ام بنین هم رکاب بود
*****
یادم نرفته است که خلخال پای من
حتی ز چشم اهل حرم استتار بود
چون که جواهرات سر و دست و پای من
از جانب علی پدرم یادگار بود
*****
یادم نرفته است که از سوز تشنگی
اکبر چطور ذکر عطش العطش گرفت
وقتی حسین بر سر نعش علی رسید
دیدم کنار پیکر او حال غش گرفت
*****
یادم نرفته است که عباس تا که گفت
ادرک اخی اخی، ز حسینم کمر شکست
برگشت خیمه، خیمهی عباس ناگهان
با آه فاطمی حسینم ز هم گسست
*****
یادم نرفته است که من روی تل و او
جسمش به زیر چکمهی ناپاک شمر بود
حسین، حسین، حسین
نظرات
نظری وجود ندارد !