روز رجعت که سر از خاک برون می‌آریم

روز رجعت که سر از خاک برون می‌آریم

[ حاج عبدالرضا هلالی ]
روز رجعت که سر از خاک برون می‌آریم
بی کفن سوی تو  من پاره کفن می‌آیم

حسین حسین... 

*****

گرد و خاک شد گمت کردم
اومدم دیدم تو گودالی

چِقَدَر موهات پریشونه
جایِ دستِ مادرت خالی

گرد و خاک شد گمت کردم
ولی ناله‌هات منو می‌خوند

اومدم تو قتلگاه دیدم
یکی با پا تنتو چرخوند

ازدحام شد زمین خوردی
تو زمین خوردی و زینب مرد

پیرهنی که یادگاری بود
تو تن تو پاره کرد و برد

می‌خواستن خارت کنن
پیرهن از تنت درآورد 

بی رمق بود و تکان می‌خورد 
به تنش نیزه و کمان می‌خورد 

وقتی افتاد دوره‌اش کردند
چه لگدها از این و آن می‌خورد 

همه رفتند شمر ول کن نیست
شمر تا رفت از سنان می‌خورد 

زیر لب گفت آب آب
چکمه ها بود بردهان می‌خورد 

آه از پیمر رها مانده 
از تن شاه بی‌ردا مانده

همه رفتند خواهرت است و حسین
حیف این شمر بی‌حیا مانده

من بی وضو موی تو را شانه نکردم
حالا به دنبال سرت باید بگردم

نظرات