چقدر صدات زدم ولی صدام به جایی نرسید حتی یکی صدای غربتمو اینجا نشنید تو رو قسم میدم نیای که شد امیدم نااُمید آه خورشید شهر کوفه بیفروغه نیا که حرفاشون همه دروغه بازار تیر و نیزشون شلوغه عهدی که بستنو زدن شکستن همهی شهر به روم درا رو بستن برو مدینه که کوفیا پستن آه برگرد آقا، برگرد آقا ... به غیر طوعه نرسید دیگه کسی به داد من روضهی مادرت اومد تو کوچهها به یاد من اینا که از مغیره بدترن به اعتقاد من آه منو زدن مثه مادرت آقا سرم شکست فدای سرت آقا فدا سَر علیاصغرت آقا نیا به خواهرت میشه جسارت تو کوفه این روزاست حرف اسارت تموم معجرا میره به غارت آه برگرد آقا، برگرد آقا ... بشکنه دستی که برات نامه نوشت و گفت بیا پشیمونی چه فایده وقتی داری میای آقا زینبو با خودت نیار تو این دیار پُربلا آه آخر این مسیر به قتلگاهه سر تو جایزهست خدا گواهه سهم حرم فقط گریه و آهه نیا که دنیا رو سرم خرابه حتی تصورش برام عذابه سرت یه روزی تو بزم شرابه آه برگرد آقا، برگرد آقا ...