
وقت جدایی رسید، باد مخالف وزید از شرر داغ تو، پشت برادر خمید پشت و پناهم شكست، پشت سپاهم شكست فاطمه در كربلاست، علقمه در خون نشست از جان خود سیرم ای خدا از داغش می میرم ای خدا اهل حرم، ناله كنان با مادرم تو هم رفتی حالا كه من بی لشكرم میر و علمدار من یوسف بازار من ماه سپاه حسین یار وفادار من اهل حرم بی قرار خسته و چشم انتظار ماه حرم در خسوف مانده در این شام تار ای یل ام البنین گریه من را ببین من چه كنم تا كه تو پا نكشی بر زمین دریای خون گشته علقمه دیدارت آمده فاطمه در این غربت سایه تو رفت از سرم تو هم رفتی حالا كه من بی لشكرم میر و علمدار من یوسف بازار من ماه سپاه حسین یار وفادار من العطش كودكان، هلهله دشمنان ولوله كاروان، بر لبم آورده جان وقت جسارت شده.... جانم را آوردی بر لبم من فكر فردای زینبم