
((وقفِ اشک است زندگانیِ من)۲ ای که از کودکی شدی غمِ من)۲ آه در قبرِ من برگرد ای شبِ اولِ مُحرَّمِ من (آه ،آه ،آه ،آه حسین)۲ به صورتَم زمانِ مرگ ،رختِ سیاه میکِشَم سفارشِ امام رضاست برا تو آه میکِشَم (آه حسین)۳ وقف اشک است زندگانیِ من ای که از کودکی شدی غمِ من آه در قبر من به من برگرد ای شبِ اوّلِ محرَّمِ من (چو نهالی که اشک پایَش ریخت در عزایَت شدم سِتُرگ حسین السَلام ای حقیقتِ محزون السلام ای غمِ بزرگ حسین)۲ این زبانی که بُرده نامِ تو را پاسخِ من امام خواهد گفت: صورتی که شدهست خیس از اشک عاقبت بینِ قبر خواهد خُفت یاد کردَم زِ عاشقانی که حسرتِ روضههات را دارند پدرانی که این مُحرَّم را زیرِ سنگِ لحَد عزادارند مادرانی که مانده از آنها چادری مشکی و گُلِ لبخند قَد نداد عُمرشان که این دهه هم قیمهی نذریِ تو را بپزند مادرانی که چادرِ آنها خیمههای تورا به پا میکرد یاد کردم از آن اَلَنگو که مادرم خرج روضهها میکرد حتم دارم که میخورَم حسرت ،هر چه خود را برات کم زدهام آی سنگ لحد بگو به حسین ،سنگِ اورا به سینهام زدهام زندگانی عزیز بود و شریف ،تا زمانی که زیر پرچم بود دوست دارم که خوب گریه کنم ،شاید این آخرین محرَّم بود (حسین جان )۴