
باور نمیکنم ،راهَم دادن بیام باور نمیکنم ،اینکه الان اینجام خیلی رفیقام توو خونَشون الان تویِ بستر افتادن خدا شاهده صبح تا حالا چقده بهم پیام دادن داری میری روضه جایِ من ،پرچمِ دَم در و ببوس از ما که گذشت این دَهه هم ،روضه واسه ما یه آرزوست مریضی چقدر زیاد شده ،یکی یکی دارن میمیرَن خیلیا میخواستن اربعین ،پیاده تا کربلا برَن (حسین آقاجان ،حسین آقاجان ،حسین آقاجان ،ای آقاجان)۲ هر چیزی مردونهاش خوبه اِلّا گریه مثلِ بچّه مُرده داد بزن با گریه مهمون داریم مَردُم ،اونم چه مهمونی فاطمه اومده ،با دستایِ خونی پیرهنی که پاره پاره شد ،گرفته به سینه مادرِش قربونت برم حسینِ من ،میگه میزنه توو صورتِش پسرم و تشنه میزدن ،جلویِ چشایِ دخترِش زینب و توو گودال میزدن اللهی بمیره مادرِش یروزی پیشِ چشمِ علی ،من و میزدن به قصد کُشت پسرم و اینجور نزنید ،با لگد و سنگ و چوب و مُشت