
همسرم راز نهان خویش با شوهر بگو جان من از آنچه آمد بر سرت با من بگو رخ اگر میپوشی از من دیگر از زینب مپوش شرح سیلی را تو با آن با وفا دختر بگو ماجرای گوشواره بر کف دستت چه بود؟ سری از این قصه ی سر بسته با حیدر بگو قطره قطره آب گشتی و مرا آتش زدی با من از کاهیدن این نازنین پیکر بگو از چه دائم میروی از هوش و باز آیی به هوش از چه میپیچی به خود، پیوسته، در بستر بگو درد های خویش را با خود نبر در خاک گور یا ز سر سینه یا از زخم میخ در بگو محسنت بین در و دیوار با مادر چه گفت لالهی خونین من از غنچهی پرپر بگو ای بهشت من که رو کردی به گلزار بهشت آن چه را با من نمیگفتی به پیغمبر بگو من غم مهر حسین با شیر از مادر گرفتم روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم بر مشام جان زدم یک قطره از عطر حسینی سبقت از مشک و گلاب و نافه و عنبر گرفتم