
هر چقدَر گریه کنم سیر نمیشم، حسین جانم من چه جوری از غم تو پیر نمیشم، حسین جانم حلالم کن اگه از غم تشنگیِ تو نمردم حلالم کن اگه جونمو پای غمت نیاوردم همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی تو نه مثل آفتابی که حضور غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی دل و دین و عقل و هوشم همه را به باد دادی زِ کدام باده ساقی به منِ خراب دادی بعدِ صد سال اگر از سر قبرم گذری من کفن پاره کنم زندگی از سر گیرم