میدونستم خیلی دوسم داره رقیّهشو تنها نمیذاره کمکم کن تا پاک کنم روشو با گوشهی این چادر پاره (دیدی اومد، مسافر من! شبونه برگشت به خاطر من)2 میریم خونه باهم شبونه ویرونه، امشب معراجمونه (عمّه! بیا گمشده پیدا شده؛ واویلا واویلا)2 (کنج خرابه، شب یلدا شده؛ واویلا واویلا)2 پای نیزه، زخماشو میشمردم با هر کدوم از غصّه میمردم خدا کنه یادم نره امشب بهش بگم چندبار زمین خوردم روی نیزه، چشماشو وا کرد زمین که خوردم، منو نگاه کرد روی نیزه، اشکاشو دیدم تا رفتم از حال، منو صدا کرد عمّه! شده غصّه فراموش من؛ واویلا واویلا گمشدهام آمده آغوش من؛ واویلا واویلا دیده و دل محو تماشا شده؛ واویلا واویلا عمّه! بیا گمشده پیدا شده؛ واویلا واویلا عمّه! به همراه پدر میروم؛ واویلا واویلا با پدرم من به سفر میروم؛ واویلا واویلا