متحیره اباعبدالله

متحیره اباعبدالله

[ حسین سیب سرخی ]
(متحیره اباعبدالله
چه جوری تا خیمه‌ها بره اباعبدالله)2
توی غم شده محاصره اباعبدالله
سخته لحظه‌های آخِر اباعبدالله

(روو زدنش برای آب، یه طرف
خجالت از روی رباب، یه طرف)2
قصه‌ی سوز جگرش، یه طرف
غصه‌ی داغ پسرش، یه طرف


(پسرش مظلومه
دست و پاهاشو زده، الان دیگه آرومه)2
مادرش تموم قصه رو خودش میفهمه
تیرِ بیرون زده از زیر عبا معلومه

ای وای علی لای لای...

(کوهی از غمه اباعبدالله 
روضه یعنی قامت خم اباعبدالله)2
صورت خونی و درهم اباعبدالله 
غصه دیده بیشتر از همه اباعبدالله 

(شکستن از داغ جوون، یه طرف
حرمله و زخم زبون، یه طرف)2
علقمه و داغ عمو، یه طرف
سه شعبه و زخم گلو، یه طرف

چشم آقا دیده
که مِن الاُذُن الی الاذن گلو پاشیده
خونش از زمین به سمت آسمون باریده
فکرشو بکن فقط بچه چقد ترسیده

ای وای علی لای لای ...

نظرات