ما که از عشقت گفتگو داریم کربلایت را آرزو داریم ای که از داغ تو دلهای همه غمگین است ای که از خون تو صحرای بلا رنگین است نرود یاد لب تشنهات از خاطرهها هرکه را مینگرم از غم تو غمگین است جان به قربان تو ای کُشته، که خود فرمودی مرگِ با نام بِه از زندگی ننگین است غریب کربلا منم، غریب کربلا منم به کربلا کفن مگر به غیر بوریا نبود مگر حسینِ فاطمه عزیزِ مصطفی نبود حسین من، حسین من مگر کسی که کُشته شد، تنش برهنه میکنند مگر که پاره پیروهن به پیکرش روا نبود حسین من، حسین من