
سوز آه و نالهات دلخراشو غم فّزاست عمه جان اینجا کجاست خاک این صحرا چرا عمه میریزی به سر میزنی بر سینهو میکِشی آه از جگر جای جای این زمین، میکنی هر دم نظر گوییا این خاک پاک، پیش چشمت آشناست عمه جان اینجا کجاست گاه از درد درون، بی قراری میکنی گه گلاب از چشمۀ دیده جاری میکنی ***