
چه صحرایی چه جایی چه بیابونی نگو با من چرا اینجور پریشونی نگو روزای آخر آومده از راه نگو که پیش من دیگه نمیمونی خودت گفتی ایشالله که نبینی غم قرار بود که تو هر جا باشی من باشم میترسم که تو رو از دست بدم کمکم، حسین من برادر جان حسین من نمیخوام زندگیمو بیتو یک لحظه عجب جایی عجب صحرای دلگیری تموم خانوادم رفته از دستم یه حسی میگه تو قلبم تو هم میری... دیدم از این زمونه دل شکستن رو یه ثانیه دیگه تنها نزار من رو بدون تو نمیخوام زنده بودن رو برادر جان دعا خواهرت زینب بمیرد نباشد بعد تو اینجا که ماتم بگیرد بیا برگردیم مدینه، بیا برگردیم مدینه تو رو به جون رقیه تو رو به جون سکینه بیا این بارم قبول کن بیا برگردیم مدینه بیا برگردیم مدینه، بیا برگردیم مدینه ***