سوار گمشده را از میان راه گرفتی

سوار گمشده را از میان راه گرفتی

[ حاج محمود کریمی ]
توبه ی حر 
سوار گمشده را از میان راه گرفتی 

چه ساده صید خودت را به یك نگاه گرفتی 
كه گفته كشتی نوحی تو مهربان تر از اویی 

كه حرّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی 
چنان به سینه فشردی مرا كه جز تو اگر بود 

حسین فاطمه می گفتم اشتباه گرفتی 
من آمدم كه تو را با سپاه و تیغ بگیرم 

مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی 
بگو چرا نشوم آب دست یخ زده ام را 

دویدی و نرسیده به خیمه گاه گرفتی 
چنان تبسم گرمی نشانده ای به لبانت 

كه از دل نگرانم مجال آه گرفتی 
رسیده زخم سرم تا به دستمال سفیدت 

تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی

نظرات