
سر تو روی نیزه گرفته خون به گیسوی نیزه گرفته (اونقَدَر از تو نیزه کشیدم دست من بوی نیزه گرفته) ۲ (قصد سفر دارم من خون به جگر دارم من) ۲ یه مُشت خاک از گودال نذاشت بردارم من (وای اباعبدالله لبتشنه کُشتنت آی اباعبدالله) ٢ (رُو لب خشکت گرد و غباره بدنت جای نیز نداره) ۲ پارههای پیراهن کهنهت توی دستای یه نیزهداره (شمر چه کارا میکرد مگه مدارا میکرد) ۲ مشک سنان و پُر از آب گوارا میکرد (وای اباعبدالله لبتشنه کُشتنت آی اباعبدالله) ٢ (سایهی تو از روی سرم رفت بعد تو لشکر سمت حرم رفت) ۲ دست و پاهای خونیِ شمر و دیدم و گفتم برادرم رفت (این دلِ غمدیده گرفت سر و جلو دیده گرفت) ۲ صدا زدم شمر برو صدامو نشنیده گرفت * * * * و اِن یَکادُ الَّذین کَفَرو نیزه فرو شد به تنت