ریان بن شبیب ابو برا حبیب دیر آوردن
تبلیغات

ریان بن شبیب ابو برا حبیب دیر آوردن

[ سیدمهدی حسینی ]
ریّانِ ابنِ شبیب
آب رو واسه حبیب دیر آوردن
ریّانِ ابنِ شبیب
جدِّ ما رو غریب گیر آوردن

تو شیبِ گودال سرازیر شد
(حسین پیر شد)٢
آخ تَهِ گودال زمین‌گیر شد
(زمین‌گیر شد)٢

بلا سرِ زینب آوردن، سر و بردن
بچّه یتیما کتک خوردن
* * * *
تُو اون شلوغی چطور لباس تو دراومد؟
دیدم که شمر با خنجر اومد

دیدم با نیزه تنت رو از زمین بلند کرد
به حلقومت یه نیزه بند کرد

رگاتو دیدم یه عدّه نابلد بریدن
چقدر سرت رو بد بریدن

حسین، حسین ...

انگار اومد بر قلب من فرود
خنجری که سرت رو از پیکرت ربود
اونی‌که سر از تنت برید
فکری به حال دل زینب نکرده بود
* * * *
عذاب کردنت، منع آب کردنت
شبیه گندم رِی آسیاب کردنت

نظرات