زد بر دل میدان تا شِبهِ پیغمبر با صورت احمد با هیبت حیدر پشت سرش گفتند اهل حرم یک سر جانم علی اکبر جانم علی اکبر شیر نرِ ارباب روی عقاب آمد مانند رعد و برق چه با شتاب آمد یک یا علی گفت و پاشیده شد لشکر جانم علی اکبر جانم علی اکبر صد روبه و یک شیر به به به این تسخیر میزد علی شمشیر میگفت عمو تکبیر الله اکبر داشت رزم علی اکبر جانم علی اکبر جانم علی اکبر تا گفت علی هستم لشکر به خود لرزید نامش علی بود و مثل علی جنگید در کربلا تکرار شد قلعه خیبر جانم علی اکبر جانم علی اکبر وقتی که دشمن دید تیغ هنرمندش میکرد فرار از ترس بابا ز فرزندش شد معرکه عیناً جانم علی اکبر هر کس که از لشکر آمد به پیکارش یک ضربه میخورد و میرفت پِیِ کارش جانم علی اکبر جانم علی اکبر یک ضربهی اول شد ضربهی آخر جانم علی اکبر، جانم علی اکبر