به دخترهای شامی گفته بودم من پدر دارم عزیزم حیف شد دیر آمدی، خوابند دخترها حالا اومدی خوابن حالا که تموم دخترای شام اومدی روی پای عمه زینب رفته از حال و به هوش نمیاد۲ از بس گریه کرده امشب رفته از حال و به هوش نمیاد از بس افتاده از ناقه تب کرده، پیشونیش داغه۲ خون از گوشش هنوزم میریزه رو شونهاش چشمش بسته است به زیر ورمهای گونهاش کار زجره، کار سیلیهای مردونهاش أَمَّنْ يُجیب بخونید، شاید از جا پا شه۳ ***** این گیسوها شونه خورده با پنجههای اهالی شام این سه ساله نشون بوده برای سنگای مردم بام مثل زهرا پهلوش زخمه زمین خورده، زانوش زخمه جارو کرده با موهای سرش خاکارو قایم کرده جای زخم النگوهارو دعوت کرده به روی دامنش بابارو خون از گوشش هنوزم میریزه رو شونهاش چشمش بسته است به زیر ورمهای گونهاش کار زجره، کار سیلیهای مردونهاش أَمَّنْ يُجیب بخونید، شاید از جا پا شه