رسید اون شبی که خیلی حساسه

رسید اون شبی که خیلی حساسه

[ محمدحسین حدادیان ]
رسید اون شبی که خیلی حسّاسه
دونه دونمون و با اسم می‌شناسه
نذری می‌دن اَرمنی‌ها تاسوعا
چون می‌گن: بابَ الحوائج عبّاسه

اباالفضل، زائرای پشت مرز مهران
مریضای توی بیمارستان
حتّی مجرمای توی زندان

اباالفضل، همه امشب به تو امیدوارن
سر روی علامتت می‌ذارن
یه‌ جوره دیگه تو رو دوست دارن

ای توسّل تمومِ دسته‌ها ابوفاضل
بهترین رفیقِ دلشکسته‌ها ابوفاضل

حسین وای، وای ...

دیگه بارون نمی‌باره، واویلا
روضه‌ها ادامه داره، واویلا
بی‌حیایی که رسیده با مرکب
روی دستت پا می‌ذاره، واویلا

آه، رو سرت جای عموده عبّاس
مادرم پیش تو بوده عبّاس
دیدی صورتش کبوده عبّاس

آه، رفتی و دلم رو از جا کندن
به غمم بلند بلند می‌خندن
دستای رقیّمو می‌بندن

سر تو وقتی به نیزه می‌زنن ابوفاضل
زینب و لحظه به لحظه می‌زنن ابوفاضل

حسین وای، وای ...

نظرات