
دانه را صیاد میپاشد کبوتر میخورد زحمتش را میکشد مولا و نوکر میخورد خلقت ما با خدای فاطمه بود و علی ریشهام حتما به سلمان یا ابوذر میخورد لیف خرما و طناب دار هر دو شاهدند در به دست میثم تمار بهتر میخورد مصطفی داماد میخواهد علی را فاطمه این لباسی هست که تنها به حیدر میخورد من ضریحش را نمیبوسم علی میبوسدم طفل در آغوش بابا غصه کمتر میخورد میگذرد روز و شب، زندگیام با علی بنده یاهو شدم بنده مولا علی عرش خدا کرده است شهر نجف را علی افضل و فاضل علی عالی و اعلا علی ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش پشت در خانهی حیدر کرار باش جان بده پای علی میثم تمار باش خسته نشو در بزن عاشق این کار باش دست گدا خالی و دست کریمان طلاست بر سر خانه علی روزی مهمان طلاست در نجف مرتضی قطره باران طلاست شکر خدا بر سرم سایهی ایوان طلاست