خاک عالمو به سر کنم

خاک عالمو به سر کنم

[ سیدمهدی حسینی ]
خاک عالمو به سر کنم
می‌میرم نگاه به در کنم

حالت اونقده وخیمه که 
می‌گفتی طبیب خبر کنم

من مُردم مگه؟ تنها درد نکِش
قلبم فاطمه افتاد از تپش

دلگیری گلم از دست کیا؟
با من حرف بزن، با من راه بیا

پرستار خوبی نبودم که میری
واست یار خوبی نبودم که میری

میون شلوغیِ کوچه برا تو
هوادار خوبی نبودم که میری

سخته بی تو زندگی برام
می‌خندن همه به گریه‌هام

وقتی حرف رفتنت میشه
می‌لرزه تموم دست و پام

گفتی بهترم، واسه دلخوشی
اینقدر آه نکِش، آخر می‌کُشی

من فهمیدم از رنگ پیرهنت
سر وا می‌کنن زخمای تنت

به جز تو کسی رو ندارم عزیزم
همین خونه میشه مزارم عزیزم

موندم تو مدینه بی‌پناه
میری ای رفیق نیمه راه

کاش زهرا قرار بعدمون
هرجا باشه غیر قتلگاه

آخه قتلگاه جای زن که نیست!
عریانه تنش، پیراهن که نیست

می‌گردن همه دنبال حسین
بی‌سر گوشه‌ی گوداله حسین

برای حسین مادری کن دوباره
مبادا که سر روی صحرا بذاره

یه روزی میاد حاصل زندگیمون
تو مَقتل برای نفَس جا نداره

حسین، آه آه آه

نظرات