تشنه زخمی

تشنه زخمی

[ امین شادکام ]
تشنه، زخمی، بی‌کَس، عُریان
(مَظلوم، مَظلوم، عَطشان، عَطشان) ۲

حسین، وای، حسین، وای... 

سَرِ کسی نشنیدم، که از قَفا بِبُرند
به چند کیسه‌ی زَر پِیکرت دَریده شده

حسین، حسین... 

مُصیبت و جنجال نوشت
خاکِ کَفِ گودال نوشت
مُحدّثِ قُمی توی، مُنتَهَی‌الآمال نوشت

نزدیکِ سه ساعت، اُفتادی تو گودال
اِنقدر نِیزه خوردی، که رفتی تو از حال

ضربه ضربه ضربه، آره سَر جدا شده
دِشنه دِشنه دِشنه، شمر بی‌حیا شده

بَدَنو بَرگردوند و نِشَست
(سینه‌ی عزیزِ زهرا شکست) ۲

وای حسین، وای حسین... 

(و فِرقَةٌ بِالسُّیوف و فِرقَةٌ بِالرّماح) ۲
و فِرقَةٌ بِالحَجَر، و فَرقَةٌ بِالسَّنان
و فِرقَةٌ بِالعَصا، و فِرقَةٌ بِالسُّیوف

سیدِ طاووس نوشت، توی کتابِ لهوف
هرکی از راه رسید، دستاتو می‌برید

مادرت اومده، میگه اینجور نَبُرید

نظرات