(کوفیا رو ببین، همه خیره سرن) ۲ چی مگه از بدنت مونده بخوان ببرن؟ زن و بچهت تو بیابون همه بی سپرن بیسپاهه حسین، بیقراره حرم بعد سقّا دیگه امنیت نداره حرم بعد تو چی اومده به روزگار حرم؟ (گرگای کوفه خیلی بیحیان خوردی زمین چنگت زدن داداش) ۲ صدای هَل مِن ناصر تو رو شنیدن و سنگت زدن داداش واویلا... (بیسپر بودی و، با سپر زدنت) ۲ من بمیرم که تو رو از پشت سر زدنت توی گودال بودی و بیخبر زدنت پیش چشمای تو میسوزه خیمهها حرمتت رو شکستن یه عده بی سر و پا کی شبیه تو شده مُقطَّع الأعضاء؟ تشنگی از پا انداخته تورو آسمونا رو تار میبینی آقا کی میدونه زینب چی کشیده؟ سر تو وقتی رفت رو نیزهها واویلا... ای که عرش خدا، گریه کرده برات السّلام علیالاجسادالعاریات جون عالم به فدا خشکی لبات (پیکر تو کجا؟ نعل تازه کجا؟) ۲ السّلام علیالمذبوح بالقَفا نزن اینجور پیش زینب دست و پا تو کشتی نجات عالمی چی شده که زخمی و درهمی؟ زینبت و وقتی زدی صدا جوابت و دادن با نیزهها نیزه نیزه نیزه، آره سر جدا شده ضربه ضربه ضربه، شمر بی حیا شده (بدنو برگردوند و نشست) ۲ سینۀ عزیز زهرا شکست و فرقة بالسیوف و فرقة بالرِماح و فرقة بالحجر، و فرقة بالسنان و فرقة بالسنان، و فرقة بالسیوف سید طاووس نوشت توی کتاب لهوف (پیرمردا با عصا میزدن) ۲ آقای ما رو بی هوا میزدن