
دعا چگونه کنم تا دلت مجاب شود که عکس روی تو در حوض دیده قاب شود یگانه ماه مُنیرم بتاب بر دل من که از وصال تو در جانم انقلاب شود برای فرش شدن زیر پایت ای سلطان خوشا که این سر ناقابلم حساب شود خوشا به حال کسی که برای نوکریت به دست مادر سادات انتخاب شود به غیر فاطمه آیا کسی توانش هست چنین شهید وِلای ابوتراب شود و قَبَّل یَدها بر لب رسول خدا چگونه بوسه به دست کسی ثواب شود بیا بگویمت ای دوست ماجرایش را که از شنیدن داغش دلت کباب شود روا نبود بسوزد دلش چو شمع سحر روا نبود تنش ذره ذره آب شود روا نبود که حرف از غریبهها شنود روا نبود بدون ادب خطاب شود روا نبود برایش صدا بلند کنند روا نبود به صوت خشن خطاب شود مبارکی که به یمنش عذاب خلق برند روا نبود که در پشت در عذاب شود چگونه شب شده روزش ز ضرب سیلی که ز چشم محرم خود نیز در نقاب شود نوشتهاند که در کوچهها به نعل سَیف شکسته بازوی او ما سوا خراب شود مدینه محسن و کربوبلا علی اصغر زمان کشتن شش ماههی رباب شود دوباره قافیه آب است، ای خدا چه شود اگر که حذف از این قافیه شراب شود من پناه بیپناهم، من اسیر درد و آهم کوچههای مدینه شده قتلگاهم محشر داغ و دیده نگاهم کوچههای مدینه شده قتلگاهم یاس کجا و طوفان، لاله کجا و تیشه ماه کجا و سیلی، باورتون نمیشه حُر کجا و آتیش، نور کجا و ظلمت طور کجا و ابلیس، شیر خدا و غربت ****** چشمام خون فشانه، دردام بیشماره دیوم روی خاکا، افتاده ستاره میگفت با اشاره، گم شد گوشواره جون رفت از تنم شد، قلبم پاره پاره (ای وای مادرم وای...) دیدم میان کوچهها هول قیامت، غوغای محشر چنگال گرگ وحشی و هورای حیدر، ایوای مادر خودم دیدم که طوفان شد، خودم دیدم نگین افتاد خودم دیدم که ناموس خدا روی زمین افتاد خودم دیدم که روی صورت آئینه چین افتاد غمینه، دل مدینه غمای مادر چه آتشینه دلم خونه، که میدونه چجوری بردمش خونه یجوری زد سر مادر به دیوار خورد غریبونه خودم دیدم که از سیلی خراش افتاده رو گونه دلم ریخت، بال و پرم ریخت خاک غریبی، روی سرم ریخت دلم سوخت، بال و پرم سوخت میون شعله، تا مادرم سوخت