امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

[ سجاد محمدی ]
امشبی را شَهِ دین در حرمش مهمان است
(مکن ای صبح طلوع)۲

عصر فردا بدنش زیر سُمِ اسبان است
(مکن ای صبح طلوع)۲

راهی مِیدونی، حالمو می‌دونی
واسه چی اِنّٰالِلّٰه داری می‌خونی
داری بی من میری، یادته می‌گفتی
هرچی شد هرجایی پیش من می‌مونی

دستام داره می‌لرزه
بی حیایی‌شون بی حد و بی مرزه
دستام داره می‌لرزه
مگه آخه پیرهنش چقدر می‌ارزه؟

گیر افتادی بین یه مشت دریده
کارت افتاده به یه خنجره لب پریده

نیمه جونه حسین 
ولی انگشترشو میبخشه به ساربون حسین

غریب مادر...

نظرات