السلام علی ساکن کربلا

السلام علی ساکن کربلا

[ مازیار طاولی ]
(السّلامُ عَلی 
ساکن کربلا)۳

(پناه عالم سلام)۲
(بیرق و پرچم سلام)۲

(غریب عالم حسین
ماه محرم سلام)۲

اومد علامت، رو دوشم
طنین اسمت، تو گوشم

تنها کسی که من واسش
لباس مشکی می‌پوشم

(تکیه‌گاه منه 
تکیه‌های عزا)۲

السّلامُ عَلی ساکن کربلا...

قلبم که پُر شرر بود
چشمام همیشه تَر بود

(من بودم و بابام 
بود و مادر بود)۲

بارونی بود آسمون 
مثل شبای جنون

(انگار یکی می‌گفت: پاشو 
واسه چی نشستی جوون؟)۲

وقتی که شاه کَرَم 
دستی کشید به سَرم

(یادم اومد گریه کنم 
گفتم به مادرم)۲

آه، بقچه‌ی روضه رو بیار
پیرهن سیامو درآر
می‌خوام برم هیئتمون

کوچه صفا گرفته
باز روضه پا گرفته

زهرا برا حسینش
شصت شب عزا گرفته

حسین وای...

نظرات