بِنَبیٍّ عَرَبیٍّ وَ رَسولٍ مَدَنی لذتی نیست گواراتر از این سینهزنی خواستم گریه کنم چون زن کودکمرده آمد از حنجرهام صوت گلوگیر زنی آن قدر بر لب و دندان خودم خواهم زد تا به خصم تو دهم پاسخ دندان شکنی جای دارد ز غم سینهی بشکستهی تو آنچنان سینه زنم تا که نماند بدنی زیر تمثال تو ای کاش مرا دفن کنند کاش بر جسم من آن روز نباشد کفنی بانگ برخاست ز شش گوشه شب هفت صفر حسنیم، حسنیم، حسنیم، حسنی ***** غزلی از حرمت ساختهام با مثلاً گرچه خاک است روی قبر تو اما مثلاً گنبد زرد تو خورشید شده میتابد نور میگیرد از آن گنبد خضرا مثلاً چه ضریحی شده کار هنر فرشچیان جنس هر آیینهاش هست مُطلا مثلاً خادمانت همه دور سرمان میگردند ما عزیزیم در این صحن معلی مثلاً حیدر حیدر حیدر حیدر هیئتی شکل گرفتهست میان حرمت نام هیئت شده یا حضرت زهرا مثلاً روضهخوانی وسط صحن حکایت دارد مادر قصهی ما رفت صحیح و سالم و نپوشاند رخ از دیدهی مولا مثلاً بعد مجلس همه رفتند زیارت کردند تربت حضرت زهرا شده پیدا مثلاً