گویا ناگهان

گویا ناگهان

[ مجید رضانژاد ]
گویا ناگهان آمد زلزله 
از تکبیر او ترسید حرمله
شمر بی وجود ویران می‌شود 
پشت مرکبش پنهان می‌شود 
به نجف کرد نگاهی عباس 
ناگهان فرقه‌ی کافر را کشت 
قبل از آنی که بگیرد شمشیر 
اخم عباس یه لشکر را کشت 
عموی علی اکبر، عموی قاسم 
نگاهی به حسین کرد سپس شد عازم 
و سرکرده‌ی دشمن که مَن مَن می‌کرد
شد از ترس اباالفضل طهارت لازم
علمدار حسین، اباالفضل علی 
*****
غیرت را ببین، هیبت را ببین 
در بازوی او قدرت را ببین 
در حال فرار لشکر را ببین 
در سیمای او حیدر را ببین 
یا علی گفت، به پیکار آمد 
سر بدزدید، علمدار آمد 
پسر حیدر کرار آمد 
سر بدزدید، علمدار آمد 
به جولانگه لشکر میره تنهایی
عجب قد رشیدی، عجب مولایی 
زمین پر شده از سر، رسیده محشر 
اذا زلزلت الارض عجب سقایی 
علمدار حسین، اباالفضل علی 
*****
  در کف تیغه‌ی الماسو ببین 
در چشم قمر احساسو ببین 
هستی طالب زیبایی اگر 
ول کن یوسفو، عباسو ببین 
بنگر فاتح میدانی رو  
می‌کشه دشمنای فانی رو 
آره دوتایی زمین زد انگار  
جلو چشمش می‌بینه ثانی رو 
اباالفضل دلاور به میدان آمد 
بزن زنگ خطر را سپهدار آمد 
اباالفضل رو می‌دیدن بهم می‌گفتن
اذا زلزلت الارض علمدار آمد 
علمدار حسین، اباالفضل علی

نظرات