هر چی غم توی عالمه ، یک جا نشسته توی سینه

هر چی غم توی عالمه ، یک جا نشسته توی سینه

[ کربلایی نریمان پناهی ]
هر چی غم توی عالمه ، یک جا نشسته توی سینه
خواهرت زینب بمیره ، که تو رو تنها نبینه
من مگه مُردم داداش ، تو بی‌کس و تنها بمونی
تو فقط اراده کن من می‌میرم برات می‌دونی
خودم میدم با یک اشاره‌‌ی تو جونم رو
تا آخرین قطره‌خونم رو ، به پای اشاره‌ی تو می‌ریزم

حسین جان زینب فدای غصه و آهت(2)

می‌کُشه آخر منو این چشمای بارونی تو
من بزرگ کردم اینارو تا بشن قربونی تو

داری می‌بینی خودت این گریه‌های بی‌صدا رو
من با عشق تو بزرگ کردم حسین جان این دوتا رو

همیشه با محبت تو شیرشون دادم
راه تو رو فقط نشون دادم

به دو سرباز تو داداش
دلم میخواد که تو قیامت رو سفید باشم

تا مادر دوتا شهید باشم
منت سرم بذاری ای کاش

حسین حسین حسین حسین 

زینبم ارث شجاعت دارم از حیدر کرار
دختر اون مادری هستم که شد فدای دلدار

زینبم من ترسی از کثرت این لشکر ندارم
تو اراده کن ببین سر تا به پا یه ذوالفقارم

منم زینب که از غریبی تو دل‌خونم
ناراحتیت کرده پریشونم
تا آخرش به پات می‌مونم
منم زینب که در پی لیلای مجنونه
همون که بی حسین نمی‌مونه
عشق تو جاریه تو خونم

نمیخوام سر ، نمیخوام تن ، حسین من حسین من(3)

حسین حسین حسین حسین

نظرات