
من اباالفضلِ علی، پروردهی اُمُّ البنینم پسر زیبا و مَهروی امیرالمومنینم در مقام دلربایی دل ز خوبان میربایم بس که مَهسیما و طوبی قامتم بس نازنینم گر نقاب از رخ کشم یوسف خجل گردد ز حُسنم تا خداوند آفریدم هر زمانم گفت آفرینم ماه اگر با پرتُوَش روشن نماید عالمی را یک شب افکند از محبت دیده بر ماه جبین را ساقی اباالفضل ساغر اباالفضل... هر دو عالَم بادهنوش نرگس شهلای مستم ساقی عاشقکُش میخانه و مستآفرینم خوش به حال آنکه دل بر درد گیسوی سیاهم چون که من حُسنآفرین حُسنِ فردوسِ بَرینم آبرو شد آبرومند از کنار آبرویت تایِ بیهمتای عشق، از اولین تا آخرینم در قیامت هر شهیدی غبطه دارد بر مقامم کشتهی گشتهی هر دو عالم بسته بر یک آمینم ساقی اباالفضل ساغر اباالفضل... گر نقاب از رُخ کشم یوسف خجل گردد ز حُسنم تا خداوند آفریدم هر زمان گفت آفرینم از وفاداران عالَم در وفاداری سر هستم بندهی عشقِ حسینم، جاننثارِ شاهِ دینم غَمزهی شمشیر و حیدروار چون در کف بگیرم میگریزد خصم کافر از یَسار و یَمینم ساقی اباالفضل ساغر اباالفضل... هر دو عالَم بادهنوش نرگس شهلای مستم ساقیِ عاشقکُش میخانه و مستآفرینم من اباالفضلِ علی، پروردهی اُمُّ البنینم پسر زیبا و مَهروی امیرالمومنینم در مقام دلربایی دل ز خوبان میربایم بس که مَهسیما و طوبی قامتم بس نازنینم ساقی اباالفضل ساغر اباالفضل...