
ای که دخیلِ قلب من خورده گره به نام تو ساقی بادهی طَهور مستی ما ز جام تو ای که در آسمان هم، ماه تمام و کاملی مرغِ دلِ ستارگان گشته اسیر دام تو جانم ابوفاضل مدد... شد ادب و وفای تو، وِرد زبان عرشیان گشته لب فرات هم تشنهی آن مرام تو جانم ابوفاضل مدد... ای مَهِ نو که آسمان، تکیه زند به دست تو از سر نی رسیده بر جانِ جهان، سلام تو جانم ابوفاضل مدد...