مادرو ببخش شیر نداره، لالایی لالایی رفته عموجون آب بیاره، لالایی لالایی رو لبهای سُرخت سخته ترَک ببینم ناخنهاتو انقدر مادر نکش به سینم مثل انار شدی رسیدی لباتو از بس که مکیدی از بس بیتابی تو فکر آبی تو خواب و بیداری جسمت میسوزه الان چند روزه دوباره تب داری طفل دلبندم از تو شرمندم که برنمیادش ز دست من کاری حرف دل من اینه با تو ربابو حلال کن رنگ و رو نمونده برا تو ربابو حلال کن (الهی بعلیٌالاصغر) واسه بار آخر مادرو منو نگاه کن برو شاید تو اوج دردش به حق گلوت معجزه کردش عزیز دلم وقت پیکاره بند قنداقو یه خورده محکم کن رو دست بابا از اون بالاها نگاه به عالم کن دعام اینه با سوز سینه الهی الهی حرمله گلوتو نبینه الهی الهی ندادنت آب و قلبم ز غصه آب شد یهو دلم ریختش دنیا سرم خراب شد (نشد کاری کنم براتو قنداقه بسته دست و پاتو) مثل اونیکه نمونده واسش دیگه راه چاره تو دو راهیِ میدون و خیمه حسین شد آواره مونده چجوری برگرده خیمه با طفل بی جون و با حنجر پاره دل آسمون بی قراره مثل مادر تو از گلو تیرو دربیاره میفته سر تو (بِدَمِ المَظلوم)