لبیک یا علی النقی... شدهام بر آن که پَری زنم به هوات یا علیَ النقی لبیک یا علی النقی سفری کنم و سری زنم به سرات یا علیَ النقی لبیک یا علی النقی به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس برسم به مأمن آسمانِ رهات یا علیَ النقی لبیک یا علی النقی هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن بنویس سر درِ مشقهای سیات یا علیَ النقی لبیک یا علی النقی بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت شود آبهای جهان اگر که دوات یا علی النقی لبیک یا علی النقی بنویس اوج کدام دم برسد به وسعت آن قلم که دمیده جامعهای بدان جَلَوات یا علیَ النقی لبیک یا علی النقی تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی و سرودهای غزل از زبان خدات یا علیَ النقی لبیک یا علی النقی و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت شده اید ربّ جَلی ولی به صفات یا علیَ النقی لبیک یا علی النقی ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علیَ النقی لبیک یا علی النقی منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو که سلام میدهمت به شوقِ لقات یا علیَ النقی لبیک یا علی النقی نبُوَد به بودن تو غمم، به خدا که حُرِ جهنمم که گرفتهام به ولات برگِ برات یا علیَ النقی لبیک یا علی النقی بگذار کعبهی سامرا، قدمی طواف کنم تو را سر خویش را بزنم به کویِ مِنات یا علیَ النقی لبیک یا علی النقی