سید حجت بحرالعلومی

سید و سالار من روحی فداک

254
11
سید و سالار من، روحی فِداک
جان من با جسم تو، شد چاک چاک
می‌دود خون گلویت، روی خاک

دست لشگر می‌رسد، حالا به تو
کی رسد دستم شه، والا به تو ؟
نیزه را زد ناکس از بالا به تو

دشمن صبور است، فرصت زیاد است
گیسوی مُشکین تو، در دستان باد است

مانا بماند گیسویت در دست باد
نه بین طشت خانه‌ی ابن زیاد
نه دست شمر نامراد

غریب مادر، حسین مظلوم...

ای سر افتاده از بالای نی
ای تن پنهان در دریای نی
زینت افتاده شد در پای نی

خون گرفت از حنجرت، گیسوی نی
مادرت نوحه کنان، پهلوی نی
حال ما را کن نظر، از روی نی

بهر تن تو، مرهم ندارم
برخیز و از گودی ببین، مَحرم ندارم

می‌سازم و می‌سوزم از عمق جگر
زینب بدون تو، مگر رفته سفر؟
همراهی‌ام کن سر به سر

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش