سید حجت بحرالعلومی

زنی از خاک، از خورشید از دریا قدیمی‌تر

5220
48
زنی از خاک، از خورشید از دریا قدیمی‌تر
زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر

زنی از خویشتن حتی، از أعطینا قدیمی تر
زنی از نیّت پیدایِش دنیا قدیمی‌تر

که قبل از قصه‌ی قالوا بلی این زن بلی گفته ست
نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته ست

زنی آن‌سان که خورشید است سرگرمِ مصابیحش
که باران نام او را می‌ستاید در تواشیحش

جهان آرایه دارد از شگفتی‌های تلمیحش
جهان این شاه مقصودی که روشن شد ز تسبیحش

ازل مبهوت فردایش، ابد حیران دیروزش
ندانم‌های عالم ثبت شد در لوح محفوظش

چه بنویسم از آن بی‌ابتدا بی‌انتها زهرا
ازل زهرا ابد زهرا قدَر زهرا قضا زهرا

شگفتا فاطمه یا للعجب وا حیرتا زهرا
چه می‌فهمم من از زهرا وَ ما اَدراکَ ما زهرا

مرا در سایه‌ی خود برد و جوهر ریخت در شعرم
رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم

مدام او وصله می‌زد، وصله‌ی دیگر بر آن چادر
که جبرائیل می‌بندد دخیل پر بر آن چادر

ستون آسمان‌ها می‌گذارد سر بر آن چادر
تیمم می‌کند هر روز پیغمبر بر آن چادر

همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده است
کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده است

تو را در شادمانی در پریشانی صدا کردم
تو را ای بی‌نشان با چشم بارانی صدا کردم

تو را در هر حرم در هر شبستانی صدا کردم
تو را با لهجه‌ی ناب خراسانی صدا کردم

مویوم مادر گدایی که مشه یک روز قربانت
مویوم همسایه‌ی دیوار به دیوار رضا جانت
---
ذکر دائمِ صبح و شام ما
یا امام حسن، یا امام رضا

پناه این مردم و کشوری
عزیز زهرا، گل حیدری

یا علی موسی الرضا مولا...

سلام و تبریک ما محضرت، امام رضا
قدوم پر برکت مادرت، امام رضا

دل به یاد تو کند همیشه زمزمه
کن به ما عنایتی به جان فاطمه

یاابن الزهرا، امام رضا، یاابن الزهرا

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش