روضهی امشبو میخونم با قلب بی قرار(۲) خیلی حرف دارم من با مادرهای شیرخوارِ دار(۲) تا حالا شده که یه روز نتونی بچّتو شیر بدی تا حالا شده که حتّی یه لحظه شیرشو دیر بدی تا حالا شده که تشنه بشه گریه کنه یک سره تا حالا شده که تو بغلت شیرخوارت از حال بره حالا ببین رباب چی کشید اینقده گریه کرد که برید بمیرم آخه شیر که نداشت بهش یه قطره آب هم نرسید آه، رباب.... روضهی امشبو میخونم با قلب بی قرار خیلی حرف دارم من با مادرهای شیرخوارِ دار تا حالا شده که شیرخوارهتو بدون سر فرص کنی تا حالا شده که توی گلوش تیر سه پر فرض کنی تا حالا شده که به این که از دور زدن فکر کنی تا حالا شده که به کفن و دفن بدنش فکر کنی حالا ببین رباب چی کشید(۲) همه اینا گفتم رو دید بچّهشو پشت خیمه گذاشت دیگه همون دقیقه خمید آه، رباب.... (به تو گفتم نکن گریه نگفتم قهر کن با من) روضهی امشبو میخونم با قلب بی قرار خیلی حرف دارم من با مادرهای شیرخوارِ دار تا حالا شده که اینجوری دلتنگیتو نشون بدی تا حالا شده که گهوارهی خالیشو تکون بدی تا حالا شده که تشنهشی دلت نیاد اب بخوری تا حالا شده که بخونی خون دل تو آفتاب بخوری حالا ببین رباب چی کشید تا بچّهشو روی نیزه دید تازه حالا با این همه داغ آوردنش تو بزم شراب آه، رباب (ببین مادر ز گریه آب رفته که از جسم و تن من تاب رفته به نیزه دار گفتم بچّه داری کمی آرام تازه خواب رفته)