محسن عرب‌ خالقی

تصور کن تو جنگی که غوغاست

437
2
تصور کن تو جنگی که غوغاست
یک ضربه پایان بخش این بلواست

جمل ثابت کرد حل مشکل‌ها
فقط تو دست بچه‌ی زهراست

سیاهی بود از نور دُر می‌لرزید
نمیدونید اصلا چطور می‌لرزید

شنید وقتی که مجتبی تو راهه
تن پیرزن رو شتر می‌لرزید

با شکن اومد، صف شکن اومد
همه دررفتند تا حسن اومد
صدای جیغ پیرزن اومد
از تو قبر اون دو تا فراری بوی سوختن اومد

شتر سوار، کند فرار
از تیغ فرزند صاحب ذولفقار

بِنبیٍ عربیٍ و رسولٍ مدنی
حسنی‌ام حسنی‌ام حسنی

طبق حدیث معتبر میگفتند
شب غدیر تا سحر میگفتند

فقط نه سلمان و ابوذر مردم
خود ابوبکر و عمر میگفتند

بَخِن بخِن لک یا ابالحسن...

الیوم اکملتُ تو قرآن میگه
آیه‌های سوره‌ی انسان میگه

سطر به سطر خط عثمان طاها
روز غدیر با خود عثمان میگه

نیست میکنم
با امیر مؤمنین بیعت میکنم
دشمنای مولا رو لعنت میکنم

لعنت لعنت به دشمن علی

عشق حیدر دُر نایابه
ای خدا یاور ظلم آرامه
ایوان نجف دلم بیتابه

تو نجف حق رو زیارت میکنم
دشمن حیدر و لعنت میکنم

علی علی علی حیدر...

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش