(برادر، کجایی سالارِ زینب) 3 *** پشتِ سر نیزهات سینهزنان میدوم با قل و زنجیرها ناله کنان میدوم پیر شدم از غمت لیلیِ افسانها خوب اگر بنگری قدِّ کمان میدوم کوچه به کوچه، پای برهنه خواهرتو، میون نامحرم بردن با پَرِ بسته، با دلِ خسته چه بلاهای به سر ما آوردن تو این شب سرد، با دستِ نامرد دخترای تو همهجا، سیلی خوردن کنار سر تو، هر جا میافتم تو کوچه، جلوی چشمات میافتم تو کوچه، یادِ زهرا میافتم من (برادر، کجایی سالارِ زینب) 3 *** قاریِ قران، بخوان قوَّتِ قلب منی پای برهنه پیِ دخترکان میدوم فاصلۀ مقتل و محملِ بیپرده را در نظر خیرۀ لشگریان میدوم خندۀ آن ساربان طعنه و زخمِ زبان چاره ندارم حسین گریهکنان میدوم خم میشه قدَّم، هر کجا، هر دم وقتی سپر برای اطفالت میشم دخترِ زهرام، میریزه اشکام وقتی نظارهگر به احوالت میشم یادم میافتاد، شامِ غریبون گریهکنِ روضۀ گودالت میشم برادر، میخوام گرمای دستاتو برادر، نبینم اشکِ چشماتو برادر، به من بسپار دخترهاتو (برادر، کجایی سالارِ زینب) 3 *** زلفِ پریشان تو پرچمِ این قافله تحتِ لوایت حسین از دل و جان میدوم گم شدن دختران وحشتِ افکار من در عقبِ قافله دلنگران میدوم سوی چشامو، قوَّتِ پامو بالای نی رأسِ بریده میگیره موندم و گریه، نیستی رقیه آخر کاری از غم تو میمیره اون تنُ بیحال، صحنۀ گودال هیچ موقعه از خاطر زینبت نمیره شکسته، غمت قلبِ پُر احساسو تو چشمام، پر از بارونِ الماسو میبینم، تا روی نیزه عباسو (برادر، کجایی سالارِ زینب) 3 ***