با لبت بازی ‌کند اما نه بازی چون یزید

با لبت بازی ‌کند اما نه بازی چون یزید

[ حاج سعید حدادیان ]
با لبت بازی کند اما نه بازی چون یزید
بعد از این گر دوستم داری به من کم ناز کن

بابا، 
سلام عشق من ای همه زندگیم
شکسته شدم اول بچگیم
یه دختر به بابا فقط دلخوشه
رگای بریدت منو میکشه

برا لب خونی تو الهی من بمیرم
نشد که خیزرونو از دست یزید بگیرم ۲

کشته‌ی کرب و بلا، سن یارالی من یارالی
دون عالم دی بابا سن یارالی من یارالی

به روی پنجه‌ی پا استاده‌ام اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد

هی میگفتم که نزن نزن، میزد۲
حرفو با خودش امام حسن میزد

اینکه هیچیم نشد آزارم میده
کاش یه دونه سیلی هم به من میزد

مادر زمین خورد حسن مرد

تیغی که در نماز شکسته سر مرا ۳
قبلا غلاف آن کمرم را شکسته است

غلاف بالا رفت
فاطمه افتاد و مولا تنها رفت
ناله‌ی زهرا تا عرش اعلی رفت
غلاف بالا رفت

قنفذ از راه از آن لحظه که آمد میزد
جای هرکس که در آن روز نمیزد میزد
وای از دست مغیره...

نظرات