به ماه روی نیزه و ستاره

به ماه روی نیزه و ستاره

[ حاج سعید حدادیان ]
به ماهِ روی نیزه و ستاره 
به سرخی حنجر شیرخواره
به روضه‌ی غارت گوشواره
به حنجر و پیکر پاره پاره

به لاله‌ی پَر‌پَر روی عبا
به ماجرای سبد و بوریا
****
بی‌سر شدی
هر لحظه کمتر شدی
اندازه‌ی اصغر شدی

صلّی علی المظلوم من
آبت ندادن رفتی از حال 
پیراهنت رو دستمه
دستم گرفته بوی گودال

شمر تنت رو پا که زد 
دیدم چه دردی روبه‌رومه 
آستینشو بالا که زد
گفتم حسین کارش تمومه

فریاد کشید
سر منم داد کشید 
تیغشو جلّاد کشید

دیر برید
آخ یه دل سیر برید 
تا من بشم پیر برید
با دوازده تکبیر برید 

صلّی علی العطشان من
زخم لبت یادم می‌مونه 
نفس نمونده جان من
زینب چه‌جور روضه بخونه؟

از دور با زخم تنت
گفتم دیگه بی‌سر نمی‌شی
هرچی به هم می‌چینمت
از این مرتّب‌تر نمی‌شی
 
عذاب کردنت، منع آب کردنت
شبیه گندم رِی آسیاب کردنت

بی تو دق کردم و پنهون کردم پهلو دردمو 
تنها دنبالت می‌گردم و اسیر زجر نامردمو

انقد زد غش کنم 
چون می‌خواد خواهش ازش کنم
می‌گفت زدم بی‌چاره‌ش کنم
تا خون به دل عمّه‌ش کنم

همش منو کشید، شبیه وحشی‌ها 
همش میگم عمو‌جونم، زجرو نبخشی‌ها
می‌میرم آخرش، اگه نباشی‌ها

بی‌رحمِ بی‌ادب
چی شد مگه افتادم عقب؟
به جونم افتادی روز و شب 
واسم نمونده دندون و لب

بی‌رحمِ بَد دهن
با عمّه‌م این‌جوری حرف نزن
****
هرجا که به پرچمش نگاهت افتاد
حرم رقیه‌اس
تنها حرمی که روضه‌خون نمی‌خواد
حرم رقیه‌اس

اومدم زیارتت با گریه با زاری
تو هنوزم وسط بازاری
خیلی روضه‌ی نگفته داری

شنیدم که اربعین جا موندی، دلگیرم
من به جای تو زیارت میرم
****
موشو گرفت
حرمله به زور النگوشو گرفت
قوّت چشمای کم‌سوشو گرفت

سنگینه مشتشون
همه من رو می‌زدن زجرم پشتشون
مونده موی من لای انگشتشون
سنگینه مشتشون
****
وای گوشواره شکست 
بی‌حیا سیلی زد با هر دوتا دست
مادرم روی خاک کوچه نشست
وای گوشواره شکست
****
خدایی نامرده
اونی که با نیزه آقا راه گلوتو سد کرده 
یا اونی که پیش زینب جسم تورو لگد کرده

یکی عصا می‌زد
یکی به روی صورت آقا با کف پا می‌زد
****
سلام آقا، که الان روبه‌روتونم
من این‌جام و زیارت‌نامه می‌خونم
حسین جانم

بذار سایه‌ت همیشه رو سرم باشه 
قرار ما شب جمعه تو حرم باشه
حسین جانم...

نظرات