بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد سری به نیزه بلند است در برابر زینب ۲ خدا کند که نباشد سر برادر زینب **** شکسته بالتر از من میان مرغان نیست دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است *** ز هشیاران عالم هر که را بینم غمی دارد دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد **** بارها با چشم کمسو ختم قرآن کرده بود خانه را با صبح ایمانش چراغان کرده بود با مفاتیحالجنانش قفلها را میگشود چشم تارش را دعای نور درمان کرده بود گاه مادر هدیهای در جانمازم میگذاشت او مرا با این محبّتها مسلمان کرده بود عاقبت فهمیدم از دفترچههای بیمهاش درد خود را سالهای سال پنهان کرده بود خیره بر قالیچه چایش سرد میشد گاه گاه اشتباهاتم اگر او را پریشان کرده بود من برایش جز غزل گفتن چه کردم کاشکی ذرّهای از مهر او را شعر جبران کرده بود **** بابا سیلی گرفته قوّت بینایی مرا بهر شناختن به رُخت دست میکشم