عزیزِ فاطمه، جانِ جهان به قربانت سلام بر لب عطشان و چشم گریانت سلام بر تن مجروح و حلق مذبوحت سلام بر سر خونین و جسم عریانت سلام بر جگر خون و داغهای دلت سلام بر شرف و غیرت جوانانت سلام بر دُر دندان و غنچهی دهنت سلام بر لب خونین و صوت قرآنت سلام بر علیاصغر که وقت دادنِ جان به خنده داد تسلّی به قلب سوزانت سلام بر لحظات وداع اکبرِ تو که وقت رفتنِ او رفت از بدن جانت سلام به اشک خجالتِ عباس که شد زِ دیده روان بر گلوی عطشانت سلام بر دل زینب که پیش دیدهی او عدو زِ چهار طرف کرد سنگبارانت **** او میدوید و من میدویدم او سوی مقتل، من سوی قاتل او مینشست و من مینشستم او روی سینه، من در مقابل او میکشید و من میکشیدم او خنجر از کین، من آه از دل